loader-img-2
loader-img-2

زندگینامه

قرار بود از مجروحینی که در درگیری با عوامل شاه در بیمارستان بستری شده بودند مراقبت شود اولین فردی که حاضر شد این مسئولیت را بر عهده بگیرد او بود. اویی که بعدها فهمیدم نامش سیدمرتضی است و متولد 1338 در آبادان. آن شب تا صبح بی آن که اسلحه ای داشته باشد در مقابل عوامل مسلح رژیم به پاسداری پرداخت.
کم کم شناختمش. در صحنه های جنگ هم با دل و جرأت زیادش آمبولانسی می آورد و مجروحین را به عقب انتقال می داد. مرتضی خانواده ای کارگر و مذهبی داشت و تحصیلات ابتدایی اش را در دبستان پیروزی و دوره ی متوسطه را در دبیرستان ابن سینا گذرانده بود. در انتخاب دوست وسواس خاصی نشان می داد و بیشتر از میان طبقه ی مستضعف و متوسط دوستانش را برمی گزید، چرا که احساس می کرد مذهب، دین داری و احساس مسئولیت در این طبقه خود را بیشتر نشان می دهد. با مهاجرت به تهران و پس از اخذ دیپلم تصمیم به ادامه تحصیل گرفت اما اندکی بعد که فریاد عدالت خواهی مردم برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی بلند شد، او هم به صفوف انقلابیون پیوست و فعالانه به مبارزه پرداخت. حفظ و حراست از مجروحین درگیری های خیابانی که در بیمارستان دکتر شریعتی و امام خمینی تهران بستری می شدند، از فعالیت های مستمرش بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای کمک به سازندگی کشور در یک شرکت لوله کشی گاز مشغول به کار شد. امام که به ایران بازگشت او هم عاشقانه به دیگر افراد پیوست و جزو کمیته ی استقبال از امام(ره) شد. جنگ که شروع شد مرتضی کار و زندگی اش را در تهران رها کرد و در چهارمین روز جنگ، خود را به آبادان رساند. فعالیتش را با امداد و کمک رسانی به مردم و مجروحین آغاز نمود و سپس در جهاد آبادان مشغول خدمت شد. سرانجام در سومین روز از آبان ماه 1359 در حالی که 21 سال داشت و مشغول انتقال مجروحین از جبهه ی پل نو خرمشهر بود آمبولانسش هدف گلوله ی توپ بعثی ها قرار گرفت و او به آسمان ها پیوست، جایی که به آن تعلق داشت. مزارش در گلزار شهدای آبادان میعادگاه من و تمام عاشقانی است که حسرت شهادت را خوب می فهمند.

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" سیدمرتضی سیدی " می نویسد