loader-img-2
loader-img-2
حسین در اولین روز بهار 1343 ه.ش در روستای آلنی به دنیا آمد و در دوره راهنمایی بود که صحنه های خونین انقلاب را دید و در راهپیماییها و تظاهرات ها شرکت کرد. نوجوان بود و هنوز همه شخصیّت های انقلاب را به خوبی نمی شناخت امّا به عطر کلام امام، جان تازه ای می گرفت. خاطرات دوران کودکی و علاقه فراوانش به روحانی روستایشان را به یاد آورد. امام هم یک روحانی است؛ پس من هم روحانی می شوم. بدین ترتیب قدم به حوزه علمیه مشگین شهر نهاده و در این حوزه به لباس روحانیت ملبس شد.
حسین می خواست واقعاً حسینی باشد پس بی درنگ از سپاه مشگین شهر به جمع بسیجیان اعزامی پیوست و صحنه های نبرد را جولانگاه رشادت و دلیری و شهادت طلبی خود کرد. بسیجی بود. روحانی شد. روحانی بود، بسیجی گشت.
حسین سعادتمند، در یازدهم شهریور سال 1365، که عقاب وار در کوه های حاجی عمران جولان می کرد، با اصابت تیر مستقیم دشمن، بال خونینش از پرواز ایستاد و جان والایش به معراج رفت.

فرازهایی از وصیت نامه شهید«پدر جان از مادرم و خواهرانم خوب مواظبت کن از دستورات امام پیروی کن من سرباز امام هستم. من برای پیروی از امام و برای رضای خدا به جبهه می روم.»  
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" حسین سعادتمند " می نویسد