loader-img-2
loader-img-2
مصطفی بیست و نهم بهمن ماه سال 1343 در زنجان به دنیا آمد. کودکی اش در کنار پدر و مادر سپری شد و در هفت سالگی به دبستان فردوسی رفت.دوره راهنمایی را در مدرسه « دکتر چمران » ( کوروش کبیر سابق ) گذراند و سال 1358 در پانزده سالگی وارد دبیرستان امیر کبیر شد. ساکت نبود و جنب و جوش جوانی را در پایگاه « شهید ولی الله سلیمانی » مسجد « انقلاب اسلامی » صرف می کرد. کشیک دادن شبانه و توزیع نفت بین مردم از جمله فعالیت های اجتماعی او بود. از آن هایی که نسبت به دستورات امام مبنی بر جهاد علیه باطل بی تفاوت بودند ناراحت بود. سال دوم دبیرستان بار سفر بست و به جبهه رفت. حدود سال 1363 دوره امدادگری را در سپاه گذراند و در بهداری سپاه استخدام شد. خدمت در آن جا با روحیاتش سازگار بود. آدم هایی از جنس خودش را بیشتر می دید. ترکش کوچکی به بازویش اصابت کرده بود که خانواده اش سه سال پس از بهبودی از آن مطلع شد. در بهمن سال 1364 در منطقه فاو عملیات والفجر هشت، بر اثر مواد شیمیایی مجروح شد و پس از سه ماه بستری در بیمارستان لبافی نژاد در حالی که هنوز چشمانش سوزش داشت، دوباره به جبهه رفت. او مرد راه حق بود. به قول حافظ: « ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل / که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز.» روح بی تاب او که در آرزوی شهادت می گداخت در تاریخ بیست و پنجم تیر ماه سال 1365 در سن بیست و دو سالگی در منطقه فاو به آسمان ها رفت.
بسم الله الرحمن الرحیم من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ها بدلوا تبدیلاً. ( سوره احزاب آیه ی 23 ).برخی از آن مؤمنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند پس برخی به آن عهد ایستادگی کردند و برخی به انتظار ( فیض شهادت ) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.... خدایا، از تو خواستارم که اگر شهادت نصیبم کردی فقط به خاطر رضای تو باشد. بار خدایا، شهادت را در راه اسلام و قرآن نصیبم کن و مرا در صف شهدای اسلام قرار بده و ما را از بندگان مخلص خودت، مؤمنین به پیامبرت، حضرت محمد (ص)، و از شیعیان ولیّت، حضرت علی (ع)، و از مطیعان امرت، حضرت مهدی (عج )، و نایب بر حقش، خمینی عزیز، قرار بده... ای امام عزیز، حاضرم تا آخرین قطره ی خونم برای احیای اسلام و قرآن جانفشانی کنم. ای دوستان و آشنایان، امیدوارم هر بدی و رنجی که از من دیده اید به بزرگواری و خوبی خودتان ببخشید و این بنده حقیر خدا را حلال کنید و برای آمرزش من دعا کنید... امیدوارم که از صابرین باشید... دنیا به یک چشم به هم زدن سپری می شود، عمرها یکی پس از دیگری به پایان می رسد. آن که بیش از هر چیز ارزش رفتن دارد این است که کسی با سلامتی دینش از دنیا می رود. و از شما می خواهم که به رهنمود های امام عزیزمان گوش فرا دهید و پیرو راه شهیدان کربلا باشید... از خانواده ی عزیزم می خواهم که برای من به مدت ده روز، روزه بگیرند و یک ماه نماز بخوانند ... به امید پیروزی رزمندگان اسلام.
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" مصطفی صنعت کار " می نویسد