loader-img-2
loader-img-2
حسین در سال 1343 چشم بر جهان هستی گشود. او سال های کودکی را در کنار جمع صمیمی خانواده در شهرستان برازجان گذراند و با شروع انقلاب شور و حال تازه ای پیدا کرد.
حسین با شنیدن فرمان تاریخی امام (ره) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی به عضویت بسیج درآمد تا بتواند گامی کوچک در جهت حفظ انقلاب و اسلام بردارد.
ابراهیمی در روز بیستم آبان ماه سال 1361 در منطقه عین خوش عملیات محرم در حالیکه 18 سال داشت به اوج بی کران آسمان پر کشید.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
ماهنامه عرشیان، شماره مجله:6، تاریخ: - /
***

(من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوا علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم ینتظر وما بدلوا تبدیلا)).

برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهدی که با خدای خود بستند وفا کردند وتا شهید شدند و برخی آنان به آن عهد پایداری نمودند ودر انتظار شهادت نشسته اند.(قرآن کریم ).

وقتی انسان موحد مومن شد و به خدای متعال نزدیک  گردید خدا نیز عاشق او می شود واو را به لقاء خود می پذیرد یکی از مردانی که خداوند عاشقش شد واو را در جواررحمتش قرار داد شهید حسین ابراهیمی است این شهید عزیز در سال 1343 در خانواده ای مستضعف ومحروم در دامن پدرومادری نیکوکار ومتدین در برازجان بدنیا آمد کودکی را درهمین خانه فقیر اما مکتبی گذارند شش ساله بود که به مدرسه رفت دوران ابتدایی را در مدرسه ابن سینا ومعرفت برازجان سپری نمود ودوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید اندرزگو به پایان رسانید این شهید گلگون کفن به علت اینکه وضع مالیشان خوب نبود در تابستان به کمک پدرمی شتافت وبه کارگری وکشاورزی می پرداخت با اوجگیری انقلاب اسلامی به رهبری امام امت او نیز در راهپیمایی ها وتظاهرات علیه طاغوت شرکت می کرد جنگ تحمیلی عراق که علیه میهن اسلامی مان آغاز شد شهید ابراهیمی روزها به مدرسه می رفت وشبها در بسیج به نگهبانی  می پرداخت وآرزو داشت که به جبهه برود تا اینکه در مردادماه 61 همراه با دیگر برادران بسیجی عازم جبهه جنوب شد پس از دو ماه نبرد با صدامیان برای دیدار پدر ومادروخانواده ودوستان واقارب به خانه آمد.گویند شهید ابراهیمی در این چند روزی که برای بازدید آمده بود به پدر ومادر ودوستان گفته بود که این آخرین دیدار من است زیرا جنازه مرا در اول ماه صفر تشیع خواهند کرد وخواهرم که اینجا نیست به تشیع جنازه ام نخواهید رسید وهمین طور که گفته بود نیز شد،شهید ابراهیمی از استعداد فوق العاده ای برخوردار بود هوش وی بحدی بود که پای هر سخنرانی که می نشست پس از اتمام سخنرانی همه مطالب مثل ضبط در ذهنش ثبت شده بود از این لحاظ به همه مسائل ضروری اسلامی آشنایی داشت زیرا او در مراسم عزاداری حضرت ابا عبدا الحسین (ع) مرتب شرکت می کرد. شهید حسین ابراهیمی سه ماه در جبهه رزمید ودر عملیات حماسه ساز وبزرگ محرم شرکت کرد تا اینکه در 25 ماه محرم 61/8/20  در جبهه عین خوش مانند یاران امام حسین (ع) توسط از خدا بی خبران بعثی آمریکایی در خون غلطید وبه دوستان گفت شما جلو بروید وکاری به من نداشته باشید .وقسمتی از کربلای ایران را با خون مطهرش رنگین ساخت .

***

خلاق و رفتار وی با دیگر اعضای خانواده کاملاً فرق داشت مثل اینکه او از یک خانواده دیگر بود همیشه به موقع نمازش را می خواند و قرآن را تلاوت می کرد وروزه می گرفت و بیشتر وقت خود را با خانواده  به سر می برد و نه بیرون از منزل . همیشه مهربان بود و پدر ومادر را آن چنان که لایقش بودند دوست می داشت وهمیشه روز پدر و مادر را،به یاد داشت و اگر در آن  موقع چیزی در دست نداشت و دستش خالی بود با یک کلام مهر آمیز به آنان روزشان را تبریک می گفت ودر سختیها یارویاور آنها بود. خواهران را به حجاب ونماز دعوت می کرد و برادران را به نگه داشتن شخصیت خود در جامعه دعوت می کرد و به آنان با مهربانی رفتار می کرد که مبادا روزی شود که خودتان را از یاد ببرید و به جایی رسید که همه چیز را گم کنید . با مادر خانواده بسیار ارتباط داشت وایشان را دوست داشت . و همسایگان او را دوست داشتند حتی روزی که شهید شد و این خبر به گوش همه رسید مثل اینکه بچه خودشان را از دست داده باشند

با ما همدردی می کردند ودر غم ما خودراشریک می دانستند. و حق دیگران را رعایت می کرد وبه آنان به احترام گذاشت .و همه را تشویق به شرکت در نماز جمعه می کرد و با دوستان به نماز جمعه می رفت و می گفت یک رکعت نماز جمعه ثواب هزار  رکعت نماز در خانه را دارد.او کارهایی که واجب بود مثل نماز و روزه وخمس و زکات را انجام می داد و کتاب های شیوه زندگی کردن ائمه را می خواند و آنها را رعایت می کرد.شخصیتهایی چون امام خمینی (ره)، رجایی ، باهنر باعث تحول فکری وروحی وی شدند. شبها با دوستان در خیابانهاو کوچه ها و خیابانها همراه با دوستان خود روی دیوارها شعار می نوشتند و صحبتهای امام را زنده نگه می داشتند .او همیشه آرزوداشت که حال پدرومادرش خوب باشد، واز نظر فرهنگی همیشه در مراسم قرآن و سرود و تواشیح در مدرسه شرکت داشت و سعی می کرد آنچه را که آموزگار از او می خواهد انجام دهد. وی می دانست که شهادت مقام والایی است واگر انسان درراه خدا به مبارزه با دشمنان کشته شود واقعاً شانس بزرگی در زندگی داشته است . شهید مراحل مدرسه خود را تا سوم راهنمایی با نمرات عالی پشت سر گذاشته ودر همان موقع بود که دلش هوایی جبهه شد ومدرسه را ترک کرد . اوقات فراغت را به فوتبال بازی و کتاب خوانی مشغول بود .از دوستان جبهه و جنگ وی آقایان رضا ثنایی و یدالله زارعی می باشند.و همیشه می گفت ما باید کشورمان را حفظ کنیم وبدنبال مد و پوشیدن لباس نباشیم،اولین بار در سن 16 سالگی برای نام نویسی به مسجد محل رفت وعضو بسیج شد واز همان جا به جبهه اعزام گردید. ایشان به جبهه خیلی علاقه داشت و در بسیج آموزشهایی که می دید بیشتر تشویق می شد که این راه ادامه دهد. در اولین بار که می خواست به جبهه برودخیلی خوشحال بود و مادرم اجازه رفتن به جبهه را به او نمی دادند ولی او اصلاً دلسرد نمی شد .و کاری می کرد که دل پدر ومادرم را بدست آورد او می گفت روزی من را در جبهه خواهید و می شد از چهره اش نوید شهادتش را خواند . در نامه هایش همیشه برادران وخواهران را به خدا و آداب درست زندگی کردن وصیت می کرد ومی گفت که همیشه به یاد خدا باشند. بعد از آمدن از جبهه انسانی با فهم و شعور شده بود هرگونه خلاقیت را در مشاهده کردن به انسان پیدا می کرد مومن و با سلیقه شده بود همه را نصحیت می کرد و پند واندرز می داد با اینکه سنی هم نداشت ولی اندیشه او زیاد بود . همیشه یک قران در جیب بغل راست او بود وهروقت که می خواست از مرخصی به جبهه برود وقران را تلاوت می کرد و می بوسید و می رفت همیشه با تفنگ و اسلحه مثل یک دوست برخورد می نمود. از شهادت توسط بنیاد شهید به پدرم اطلاع داده شد. ابتدا مرگ برادرم سخت و ناگوار بود که برادرمان را از دست داده ایم ولی بعد ها فهمیدیم که خدا خواسته که در چنین راهی جان او را از دست بدهیم واین بزرگترین مقام است وبسیار خوشحال شدیم که چنین مقامی یعنی شهادت نصیب برادرمان شده است.ایشان همیشه بعد از آمدن از مدرسه به پدر ومادر سلام می کرد و آنها را می بوسید که این هیچ وقت از یاد ما نمی رود .

***
به نام خدا اینجانب توران ابراهیمی خواهر شهید حسین ابراهیمی هستم. برادرم در سال 1343 در خانواده ای متدین به دنیا آمد ایشان بسیار خوشرو و مهربان بودند. در کلیه مراسمات مذهبی شرکت می نمود تحصیلات خود را در دبستان ابن سینا و راهنمایی شهید اندرزگو گذراند تا این که راهی جبهه شد ایشان از طریق بسیج ابوذر به جبهه اعزام شدند و در تاریخ 61/8/20 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند خبر شهادت ایشان را از طریق بنیاد شهید متوجه شدیم.


وصیت نامه

وصیت من به پدر و مادرم این است که در شهادت
من گریه نکنند. اگر من شهید شدم بگویید ما افتخار می کنیم که فرزندمان در صفوف فشرده
رزمندگان اسلام قرار گرفته است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت
صبح)

برگرفته از

ماهنامه عرشیان، شماره مجله:6، تاریخ:
- /***

وصیت نامه شهید حسین ابراهیمی






((ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاٌ عند ربهم یرزقون)).

به آنان که دراه خدا کشته می شوند مردگان نگویید بلکه زنده اند وپیش خدای خود روزی می گیرند . «قرآن کریم»

 شهادت یک نعمتی است که خداوند به پاکان عنایت می کند وراه حق گرفتاری دارد.امام خمینی (ره)

حضرت (علی ) می فرماید هر کس خود را از عدالت در فشار ببیند بداند که فشار
ظلم بر او بیشتر است.یکی از نعمت های بزرگ که خداوند به انسانها داده است
آزادی است خدا انسان را آزاد آفریده به آنگونه که خود اراده داشته باشد او
راههای گوناگون در اختیار او گذاشته به او چشم گوش عقل و هوش داده است
وبرای راهنمایی او پیامبران را فرستاده تا ببینند و بیندیشند و با پای خویش
برود و با چشم باز در راه قدم نهد یا به نیکی کاری گراید و یا بدکاری پیشه
کند.متن وصیتنامه:وصیت من به
پدرومادرم این است که در شهادت من گریه نکنید اگر من شهید شدم بگویید ما
افتخار می کنیم که فرزندمان در صفوف فشرده رزمندگان شهداء قرار گرفته است
پدر ومادر م اگر شهید شدم خوشحال باشید واز خدا برای رهبری انقلاب اسلامی
امام امت خمینی کبیر طول عمر طلب نمایید واز خدا سلامتی برای امام بخواهید
ودعا کنید که تا انقلاب مهدی موعود(عج)خمینی را نگهدارد واز برادران بزرگ
محمد وعلی میخواهم که برادرهای کوچکم را دلداری بدهند.  
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" حسین ابراهیمی* " می نویسد