loader-img-2
loader-img-2

وصیتنامه آزاده شهید محمود امجدیان

وصیتنامه آزاده شهید محمود امجدیان


 



به نام خدا

خدمت پدر عزیزم سلام. پدر بزرگوارم! محمود پسر حقیرتان برای شما می نویسد در آخرین ساعت های عمر خود. پدر جان! خیلی خیلی شما را دوست داشتم. بیشتر اوقات چهرة شما در برابرم بود. چهرة غم گرفته شما، به خدا دلم آتش می گرفت. پدر جان! خیلی زحمت کشیده اید. اما افسوس، فرزندی شایسته برای شما نبودم. نمی دانم چطور بنویسم. در مرگم ناراحت می شوی، دلشکسته می شوی، اما پدر جان من خود هدفی داشتم. دلم می خواهد روح مرا شاد کنی. به این وسیله که مجلس عزاداری در کار نباشد. مادر عزیزم! چقدر به حال شما گریه کردم. غصه خوردم. مادر جان! این نامه را ساعت 30/8 شب می نویسم. چهرة شما را می بینم. مادر مرا ببخش ... مادر مرا ببخش ... وقت کم است و خلاصه می کنم. خدمت خواهران عزیزم که جز خوبی و دلسوزی چیز دیگری از آنان ندیدم.

از شما خواهران عزیز می خواهم مرا ببخشید. من شما را خیلی دوست داشتم. خیلی، خیلی ... می دانم خواهرم خدا از شما راضی است. چون خیلی زحمت کشیده اید. به فکر همة ما بودید. بچه ها را تا آن جا که ممکن است بگذارید درس بخوانند. باقر عزیز! درست را بخوان و مطالعة زیاد داشته باش. دیگر چیزی ندارم بنویسم. مرا حلال کنید. همگی شما را به خدا می سپارم. امیدوارم که زندگی را در شادکامی بگذرانید. خیلی خیلی خوشحالم.

راوی: محمود امجدیان (17/11/61 منطقه جنگی)

تهیه و تنظیم: مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان