وقتی به مرخصی می آمد. به دیدن خانواده های شهدا می رفت و به سرکشی از مجروحان و جانبازان می پرداخت. شب ها خیلی دیر به منزل می آمد. وقتی به او اعتراض می کردم که چرا در خانه نمی ماند، در جوابم می گفت:
شما بیایید مجروحین و جانبازان را ببینید که چطور جانشان را برای انقلاب و اسلام داده اند، آن وقت به من نمی گویید چرا در منزل نیستی.
«آقا مرتضی» گهگاهی ما را به دیدن مجروحین و جانبازان می برد. اگر هم کسی برای تزریقات و پانسمان به خانه ی ما می آمد، از او پول نمی گرفت و می گفت:
صلوات بفرستید و برای رزمندگان اسلام دعا کنید.